معرفی مفاهیم و اصطلاحات احکام(ج.ح.خ)
جاعل: كسى كه قراردادى را منعقد مىكند (جعاله).
جاهل قاصر: جاهلى كه در جهلش مقصر نيست، يعنى در شرايطى است كه امكان دسترسى به حكم خدا براى او وجود ندارد و يا اصلا خود را جاهلنمىداند.
جاهل مقصر: جاهلى كه در جهلش مقصر است، يعنى امكان آموختن مسائل و احكام الهى را داشته ولى كوتاهى نموده است.
جبيره: دارويى كه روى زخم مىگذارند و يا پارچه ديگرى كه با آن، زخم يا شكستگى را مىبندند.
جرح، جروح: جراحت، زخم.
جنب: كسى كه منى از او خارج شده يا با ديگرى همبستر شده و غسل بر او واجب گشته است.
جعاله: قرارى است كه طى آن انسان اعلام مىكند كه هر كس براى او كار مشخصى را انجام دهد، اجرت معينى را به او بپردازد، مانند اينكه مىگويد هر كس گمشده مرا پيدا كند، هزارتومان به او خواهم داد. به كسى كهاين قرار را مىگذارد «جاعل» و به كسى كه به آن عمل مىكند «عامل» مىگويند.
جماع: آميزش جنسى زن و مرد.
جلال: حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده است.
جهر: با صداى بلند چيزى را خواندن.
حاكم شرع: مجتهدى كه براساس موازين شرعى حكمش نافذ است.
حج نيابتى: زيارت خانه خدا و انجام مناسك آن به نيابت از ديگرى.
حدث اصغر: هر امرى كه موجب وضو براى نماز شود، مانند بول و غايط و خواب.
حدث اكبر: هر امرى كه موجب غسل براى نماز شود، مانند احتلام و جماع و مس ميت.
حد ترخص: حدى از مسافت كه در آن صداى اذان و ديوار محل اقامت تشخيص داده نشود.
حرج: مشقت، سختى.
حضر: جايى كه انسان در آنجا حضور دارد (وطن).
حين عروض شك: زمان پديدآمدن شك.
خالى از قوت نيست: فتوا اين است و بايد بدان عمل كرد مگر اين كه در ضمن كلام قرينهاى بر غير اين معنا باشد.
خالى از وجه نيست: فتوا اين است و بايد بدان عمل كرد مگر اين كه در ضمن كلام قرينهاى بر غير اين معنا باشد.
خيار: اختيار داشتن، قدرت قانونى و شرعى كه يكى از طرفين عقد پيدا مىكنند كه به موجب آن مىتوانند عقد را به هم بزنند
نظرات شما عزیزان: